اشک طوفانی

همه چی از همه جا

اشک طوفانی

همه چی از همه جا

خیلی حالم بده

سلام دوستان این روزا زیاد حالم خوش نیس... 

 

میشه بگید وقتی دلتون می گیره چی کار می کنید؟؟؟؟

نظرات 12 + ارسال نظر
Nima پنج‌شنبه 20 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 18:48 http://1asheghaneyearam.blogsky.com

واااا خدا نکنه

تو به جوونی می خوای چه کاری دست خودت بدی

خوش باش درگیر هیچ احساسی نشو
فقط خودت

فکر کنم خیلی دیر شده

میثم پنج‌شنبه 20 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 21:32 http://shamimedost.blogsky.com

سلام. زندگی رو به خاطر یک ورق سوخته دور منداز. توکل به خدا داشته باش عزیز.

تا کی؟؟؟؟

میثم پنج‌شنبه 20 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 21:38 http://shamimedost.blogsky.com

در ضمن لینکم شدید. ممنونم

ممنون

ترانه جمعه 21 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 00:01 http://raze-gha3dak.blogsky.com/

سلام دوست عزیز،خیلی لطف کردین!آخه چرا حالت بده؟
دوستم وقتی که زندگی برات خیلی سخت شد، یادت باشه که دریای آروم، ناخدای قهرمان نمی‌سازه.
مطمئن ترین راه همیشگی برای موفقیت دوباره امتحان کردن است...
فک نکن راهی برای برگشت نیس!همیشه هست حتی ما آدما 1روزی ب دنیا میایم و 1روزی هم برمیگردیم ب اونجایی که بهش تعلق داریم .
از نظر من گاهی باید تموم چیزایی که نداریو ببوسی وکنار بزاری!شاید این 1عادت باشه چسبیدن ب چیزهایی که نداریشون!
ببخشید اگه جسارتی کردم
------------------------------------------
میشه بگی با چ عنوانی لینکتون کنم؟

مرسی عزیزم فک کنم با همون اشک طوفانی خوبه

ترانه جمعه 21 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 12:39 http://raze-gha3dak.blogsky.com/

فک میکنم گاهی بهتر باشه اصل موضوعو فراموش کنی...
اگه حوصله داری بخونش تامتوجه منظورم بشی!
----------------------------
خانمی طوطی خرید٬ اما روز بعد آن را به مغازه برکرداند. او به صاحب مغازه گفت: این پرنده صحبت نمی کند! صاحب مغازه پرسید: آیا در قفس آینه ای هست؟!؛ طوطی ها عاشق آینه هستند: آنها تصویرشان را در آینه می بینند و شروع به صحبت می کنند. آن خانم یه آینه گرفت و رفت.

روز بعد آن خانم برگشت٬ طوطی هنوز صحبت نمی کرد. صاحب مغازه پرسید: نردبان چه؟ آیا در قفسش نردبانی هست؟ طوطی ها عاشق نردبان هستند! آن خانم یک نردبان گرفت و رفت.

اما روز بعد باز هم آن خانم آمد. صاحب مغازه گفت: آیا طوطی شما در قفس تاب دارد؟نه؟!خوب مشکل همین است. به محض اینکه شروع به تاب خوردن کند٬ حرف زدنش تحسین همه را برمی انگیزد. آن خانم با بی میلی یک تاب خرید و رفت.

وقتی آن خانم روز بعد وارد مغازه شد! چهره اش کاملا تغییر کرده بود. او گفت: طوطی مرد!

صاحب مغازه شوکه شد و پرسید: واقعا متاسفم٬ آیا او یک کلمه هم حرف نزد؟

آن خانم پاسخ داد: چرا! درست قبل از مردنش با صدایی ضعیف از من پرسید که آیا در آن مغازه٬ غذایی برای طوطی نمی فروختند؟!!

ترانه جان من اگه تو رو نداشتم چی کار می کردم؟؟؟؟؟؟

ترانه جمعه 21 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 12:51 http://raze-gha3dak.blogsky.com/

بستگی به شدت و نوعش داره.
می دونیم همه ی ما گاهی برامون مواقعیی پیش اومده که دلمون از چیزی یا کسی گرفته .
میشه با یه دوست درمیون گذاشت.
ولی اگر به هردلیلی دوست نداشته باشم به کسی بگم با خودم خلوت می کنم و یه اهنگ عرفانی می گذارم .
گاهی هم شده هیچ کاری نکردم و صاف رفتم خوابیدم و روز بعد بهتر شدم.
گاهی هم شده که یه چند گرمی اشک ریختم .
گاهی هم که با این چیزها برطرف نشده یه غسل صبرو دو رکعت نماز .
گاهی هم پیاده روی و زیارت .
و گاهی به قبرستان و اموات سرزدم ودعا کردم.فکر می کنم تاثیر این راه اخری برای مواقعی که خیلی دلم گرفته بوده خیلی زیاد بوده .یاد مرگ از غم و اندوه ادم کم می کنه.

مرسی عزیزم

دوست ترانه! جمعه 21 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 17:00

تو آسمون همیشه از یه ارتفاعی به بعد دیگه هیچ ابری وجود نداره

پس هر وقت اسمون دلت ابری بود با دنیا نجنگ فقط اوج بگیر...

...

امیر جمعه 21 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 22:35 http://daftar-man.blogsky.com

سلام
از حضور پر رنگت شگفت زده شدم..مرسی..مهربون
من کلا آدم دل گرفته ای هستم و کلا یه اتاق دارم از دار دنیا توی یه شهر غریب... این اتاق یه دیوار سفید داره که یه جفت گوش مفت داره خیلی از شبها میشینم براش حرف میزنم و گریه میکنم..

من بی خودی یه نفرو لینک نمی کنم که می رم وبلاگش و زیرو رو می کنم بعد اگه خوشم اومد لینکش می کنم مرسی

هنگامه شنبه 22 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 01:17 http://hengameharjomand.blogsky.com/

من بستنی میخورم و فر میدم جدی میگم

الان هم دارم بستنی ویخورم یعنی که

هه..

هنگامه یکشنبه 23 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 21:05 http://hengameharjomand.blogsky.com/

پاشو یه قر بده با یه آهنگ شاد خوب میشی

باور کن قرم نمیاد

یونس سه‌شنبه 25 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 20:32 http://guardian.blogsky.com

نوشین جان...من که هروقت دلم میگیره...
میرم با ماشین یه دور تو شهر میزنم اونم تو شب...
آخه میدونی ..اونموقع گیر بازار نیست...
یه چندتا آهنگ توپ میشنوم..و با صدای گوپس گوپس ، خودمم همخوانی میکنم..
جای شما خالی چه حالی میده...
یک ساعت ،همینجوری ترانه میخونم و داد میزنم..
***
یه روز تو این حال و هوا بودم که به چهار راه (پشت چراغ قرمز )رسیدم..
داشتم میخوندم که یهو دیدم ،یه پیر مرد با ماشین کنارم ایستاده و صاف زل زده بهم..اینجوری شده بود..
اصن داشت از تعجب شاخ در میآورد...منم که دیدمش
قیافم شده بود
انگار هیچی نشده ..وقتی چراغ سبز شد...گاز و گرفتم و رفتم...پیر مرد بیچاره پیش خودش چی فک میکرد..خدا میدونه

مرررررررسی

هنگامه سه‌شنبه 25 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 22:41 http://hengameharjomand.blogsky.com/

فک میگرده به روانپزشک احتیاج داری...
این به اون در آقا یونس

جدی....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد