اشک طوفانی

همه چی از همه جا

اشک طوفانی

همه چی از همه جا

به درد نمی خورم

من که به هیچ دردی نمیخورم … این دردها هستند که چپ و راست به من میخورند …

هی روزگار

دوست داشتن تو لیاقت نمی خواهد …

مثل نخ کردن سوزن “اعصـــــــــــاب” می خواهد …


 بقیه در ادامه ی مطلب از دست ندید

ادامه مطلب ...

سیلی

من یک سیلی به تو بدهکارم وقتی آن همه تمبر “دوستت دارم” روی

گونه هایت چسباندم …
وقت رفتن باید مهر “باطل شد” رویشان می زدم !

بس کن

بس کن ساعت ، دیگر خسته شده ام …

آره من کم آورده ام …خودم میدانم که نیست …

اینقدر با صدایت ، نبودنش را به رخم نکش !


دلتنگ...

کارمـــان به جایــی رســـیده که طـــوری بایـــد دلتنـــگ شـــویم


که به کســـی بـــرنخـــورد ..!!


این از ته دلمه