امروز داییم عقدکرد به همه گفتم خوش حالم خندیدم ولی پشت همه ی اینا یه گریه بود که هیچ کس متوجه ی اون نشد وقت تبریک گفتن که رسید رفتم جلو گفتم مبارک باشه شیرینی تعارف کردم ولی هیچ کس به من نگفت نوشین چرا چشمات قرمزه؟
امروز تو خونه مامان بزرگم یه جشن کوچولو بود که 30 نفر دیگه آخرش بود،اومده بودن من زود تر از همه حاضر شده بودم تا بگم حام خیلی خوبه و مشتاقم که همه زود برسن خیلی بد بود اگه اون وسط اشکم درمیومد خیلی بد بود واسه همینم رفتم وسط کوبیدم آن قدر پایم را به زمین کوبیدم تا خالی شوم هیچ کس هم نیومد بگه چرا این طوری می کنی نوشین؟ فک کن یه آدمی شدم که دیگه حتی با این چیز ها هم شاد نمی شوم حالا شما بگید چه دلیلی وجود داره که من بد بخت تو این دنیا زندگی کنم هان؟؟؟؟؟؟؟خسته ام امید وارم هر چه زود تر بمیرم خدایا شنیدی؟؟؟هرچه زود تر بهتر
تو چت شده نوشیت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟امروز منم تو عقد پسر عموم گریه کردم اما دلیلشو همه میدونستن چون دلم واسه پسر عموم میسوخت اما تو چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چون من به هیچ دردی نمی خورم نوشین حلالم کن خسته شدم یهو دیدی دیگه نیومدم
میگم نوشینم میخوای از این به بعد بیشتر باهم درد دل نیم جان و دلم؟
آره دوس دارم