در آن سوی ابرها..به خدا می گوید:همه در لحظه ی تنهایی من می خندندهمه در لحظه ی تنهایی من می بینندکاش می فهمیدمدخترک خاموش شدچشمانش را بستبه کناری افتاد
کیه کیه در میزنه من دلم میلرزه در و با لنگر میزنه من دلم میلرزه
در آن سوی ابرها..
به خدا می گوید:
همه در لحظه ی تنهایی من می خندند
همه در لحظه ی تنهایی من می بینند
کاش می فهمیدم
دخترک خاموش شد
چشمانش را بست
به کناری افتاد
کیه کیه در میزنه من دلم میلرزه
در و با لنگر میزنه من دلم میلرزه