اشک طوفانی

همه چی از همه جا

اشک طوفانی

همه چی از همه جا

نمی فهمید!!!

تو دوران نوجوونی خودشون عاشق شدن الان م  که به هم رسیدن چون من و اوردن تواین دنیای بی رحم ...حالا که نوبت من شده هی بهونه میارن که : نه  اون به درد تو نمی خوره...... 

مگه دل آدم این حرفا سرش می شه... 

هر چی بهشون می گی دوستش داری، بدون اون میمیری میگن  نه فکر می کنی این طوریه  

هر چی هم اسرار کنی فایده نداره که نداره کم مونده بیان جلو بزنن تو گوشت که"غلط کردی بدون اجازه ی ما عاشقش شدی" همین می شه که از خونه میایی بیرون پول داری اما نمی خواهی بهش دست بزنی گذاشتی واسه روز مبادا این روز مبادا کی هیچ کس نمی دونه  

دو روز تو خیابون ها ول گشتی  که خونه نری اون وقت اگه یکی تو رو توخیابون ببینه که بشناستت می گه: ا ...خونه نمی ری برسونمت؟ 

اون وقته که می خواهی بزنی تو گوشش اصلا می خواهی بزنی له ش کنی اونم که می بینه داری جوش می زنی هی ازت سوال می کنه 

بعد از سه روز بر می گردی خونه که فیلم هندی رو شروع کنی"کیه؟" 

منم مامان 

"می دونستم بر میگردی...ببینم اونو  فراموش کردی  دیگه؟ها" 

مامان من اونو می خوام 

"باشه بیا تو می ریم واست می خریمش " 

همین که گقتم 

"پس برو ور دل خودش بشین" 

می رم چه دلیلی داره که نرم؟ 

"جرعتشو نداری" 

خواهیم دید 

روت و که اون وری می کنی می بینی کل ملت وایستادن دارن مکالمه ی جذاب تو مامانتو گوش می دن  وقتی کاملا ذوب شدی رفتی تو زمین یه نفر داد می زنه می گه فیلم سینمایی تموم شد برید خونه هاتون مردم که می رن  دیگه چیزی ازت نمونده باید........ 

. چی کار می کنی؟ 

 

 

داستان را با نظراتتون تموم کنین منم بهترینش رو انتخاب می کنم می زارم واسه ادامه اش

نظرات 1 + ارسال نظر
مهسا یکشنبه 14 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 20:20

میفهمم... کاش اونی که دوسش داری واقعا لایق اینهمه جون کندن باشه....

ممنون که بهم سر زدی...ایشالله که هست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد