اشک طوفانی

همه چی از همه جا

اشک طوفانی

همه چی از همه جا

عارفانه

میگن شبا فرشته ها از آرزوی آدما، قصه میگن واسه خدا! خدا کنه همین شبا گفته بشه قصه ی تو واسه خدا

ای بنده تو سخت بی وفایی، از لطف به سوی ما نیایی، هر دم که ترا دهم دردی، نالان شوی و به سویم آیی، هر دم که ترا دهم شفایی، یاغی شوی و دگر نیایی

میگن شبا فرشته ها از آرزوی آدما، قصه میگن واسه خدا! خدا کنه همین شبا گفته بشه قصه ی تو واسه خدا

ای بنده تو سخت بی وفایی، از لطف به سوی ما نیایی، هر دم که ترا دهم دردی، نالان شوی و به سویم آیی، هر دم که ترا دهم شفایی، یاغی شوی و دگر نیایی

به خدا گفتم: بیا جهان را قسمت کنیم آسمون واسه من ابراش واسه تو، دریا واسه من موجش واسه تو، ماه واسه من خورشید واسه تو... خدا خندید و گفت: تو بندگی کن، همه دنیا مال تو، من هم مال تو

انیس قلب خود تنها خدا کن، خدا را در دل شبها صدا کن، ز خوف حق چو اشکی را چکاندی / به حال ما زمینی ها دعا کن

به خدا گفتم: به من همه چیز بده، تا از زندگی لذت ببرم! خدا فرمود: به تو زندگی دادم تا از همه چیز لذت ببری

خدایا! من چیزی نمیبینم آینده پنهان است، ولی آسوده ام! چون تو را میبینم و تو همه چیز را

با هر چه عشق نام تو را میتوان نوشت، با هرچه رود نام تو را میتوان سرود، بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را، با دستهای روشن تو میتوان گشود

خدایا!

تو را غریب دیدم و غریبانه غریبت شدم،

تو را بخشنده پنداشتم و گنه کار شدم،

تو را وفادار دیدم و هر جا که رفتم بازگشتم،

تو را گرم دیدم و در سردترین لحظه ها به سراغت آمدم،

تو مرا چه دیدی که وفادار ماندی...؟؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد